دات نت نیوک
Menu

ارگان یا آریاگان

ارگان یا آریاگان یا ارجان چهارمین شهر بزرگ پارس

پژوهشی از دکتر تورج پارسی درباره ارگان

از جمله سررزمینی ها که راز ها و گنج ها در نهان دارد ارگان یا آریاگان چهارمین شهر بزرگ پارس است که شوربختانه  کاوش پى گیر باستان شناسی در آن صورت نگرفته است . به تایید گفته ی بالا در این منطقه ی باستانى هنگام  سد سازى روی رودخانه ى مارون یکی از بولدزرها به سنگ های بدنه و مقبرهای گیر و گنجینه ای کشف می گردد. بنا به گزارش روزنانه ی کیهان تهران دوشنبه ۱۲مهر ماه ۱۳۶۱ شماره ی ۱۱۶۹۱  این گنجینه شامل یک تابوت با متعلقات نفیس و پربهایی داخل آن و حدود ۱۵ ظرف و اشیای برنزی می شود که مجموعا در یک آرامگاه قرار داشتند ."با اینکه هنوز در زمینه ى دوران تاریخی این اشیا تحقیقی نشده ولی احتمالا آثار به دست آمده به دوران ایلامی متاخر و اوایل هخامنشی تعلق دارد.". بنا به گزارش خبرگزاری میراث فرهنگی :خاکبرداری های مداوم شرکت آبیاری مارون و ساخت یک سد جدید پشت سد مارون وانجام عملیات کشاورزی ، محوطه باستانی ارجان را با تخریب کامل روبرو کرده است.توجه تان را جهت آشنایی بیشتر با چهارمین  شهر بزرگ پارس که رازها و گنج هادر نهان دارد جلب می کنیم : 

امپراتوران ماد و هخامنشی نیازی به ساختن شهر های تازه نداشتند چراکه اهمیت شهر ها در اقتصاد جامعه کم بود. در زمان سلوکیان و اشکانیان شهر نشینی وشهر سازی سیاست روز می شود و یک باره رشد شتابان می یابد . دوره ی چهارسد و بیست هشت ساله ی امپراتورى ساسانی ( ۲۲۴-۶۲۵م ) به ویژه دوران پادشاهى اردشیر بابکان را باید زمان گسترش و نوسازی شهرهای کهن و ساختن شهرها و شاهراه های بازرگانی و آبادی های تازه و بستن سد  ها و پل ها دانست . آمار پایتخت ها ی ایالتی دوره ساسانی بیانی است از موجودیت ۱۰۴ شهر که شست تای آن پدیده یسیاست شهر سازی ساسانیان بوده. به عقیده ی . ن .پیگولوسکایا تحکیم موقعیت سیاستخارجی فعال در سده سوم میلادی با ساختن شهرها رابطه ی بس نزدیک داشت   و برخی از شهر ها  حاصل بروز پدیده های نو در زندگی داخلی ایران بودند و برخی به عنوان منطقه استراتژیک بنیان و گسترش یافتند ( ۱)

احمد اشرف نیز یک تقسیم بندی سه گانه شهر نشینی در ایران باستان رامطرح می کند :

۱ - دوره ی پیدایش شهرها و رشد آرام شهر نشینی در امپراتوری ماد و هخامنشى.

۲- دوره ى تجربى تاریخی بنیان گذاری شهرهای شهرهاى خودفرمان به سبک یونانى به دست سلوکیان و رشد شتابان آن در دوره ی پارتیان.

۳ - دوره ی در آوردن شهرهای یونانی وار به زیر فرمان دولت مرکزی از اواخر دوره ى اشکانی و تکامل آن در دوره ى ساسانی .

در دوره ی ساسانیان شهر ها از شالوده های اساسی سازواره _ ارگانیسم- اجتماعی و سیاسی بشمار می آمدند . از آغاز اىن دوره و به ویژه در قرن ششم شهرهای بسیار پدید آمدند و هم این که شهرهای قدیمی گسترش و رونق یافتند . در واقع رونق تجارت و صنعت و گسترش شاهراه های وابسته به دستگاه اداری نظام شهپدری از میان رفتن نهادهاى ىونانی وار شهر و افزایش دخالت دستگاه اداری در زندگی شهری و امور اصناف و بازرگانان و فعالیت های اقتصادى آنان از مهمترین ویژگی های دوران ساسانیان است.(۲)

شهر نشینی و شهر سازی در دوره ی ساسانیان

در این دوره استان پارس از پنج کوره شکل یافته بود :

۱- کوره اردشیر که پایتخت یا مرکز آن فیروز آباد کنونی است .

۲- کوره استخر با مرکزیت شهر استخر که ساختنش را به تهمورس نسبت می دهند.

۳- کوره دارابگرد با مرکزیت شهر داراب که از ساخته های داراب کیانی است.

۴- کوره شاهپور با مرکزیت شهر شاهپور که شاهپور اول ساسانی آنرا ساخت ، خرابه های این شهر نزدیک کازرون است.

۵- کوره کواد با مرکزیت شهر ارگان که کواد ساسانی آنرا ساخت.این کوره یا استان با پانزده هزار کیلومتر مربع وسعت یکی از غربی ترین استان ها یا کوره های پارس بود که به گفته ی مقدسی در کتاب التقاسیم رویه ی ۴۲۱ هم دشتی هم کوهستانی و هم دریایى بوده است .


ارگان یا آریاگان (Arregan )

از جمله شهرهایى که در دوره ی پادشاهی نخستین کواد ساسانی ساخته شد وه آمد کواد یا به آمد کواد یا ارگان است که در نوشتارهای دوره ی اسلامی ارجان و در گویش مردم بهبهان ارغو Arghu خوانده شده است .برخی از پژوهشگران داد یا سن شهر ارگان را به پیش از دوره ساسانی دانسته اند . ارگان به معنای آریاگان و هم به چم ارزش به کار برده اند (۳)

ارگان را شهری بزرگ و زیبا برشمرده اند این شهر با نمایه ای راست گوشه ساخته شده و دارای شش خیابان بزرگ بوده است - تصویر هوایی این شهر از وضع قرار گرفتن دیوارها چنین می نماید که خیابان هایى در موازات دو محور آن امتداد داشته اند (۴)  - این قلم گمان دارد که در سال ۱۹۷۶دردیدار با پروفسور کارل هومل در دانشگاه توبینگن آلمان نقشه ى هوایى ارگان و گندی شاهپور را دیده باشد -- 

استخری پس از شیراز و پسا و سیراف ، ارگان را چهارمین شهر بزرگ پارس می داند . خانه های این شهر همه از سنگ ساخته شده و همه ی خانه ها دارای زیر زمین بوده اند .ناصر خسرو در سفرنامه ی خود رویه ۱۳۶درباره ی زیرزمین هاى این شهر می نویسد : شهر چنانست که چندان که بر روی زمین ساخته اند ، در زیر زمین هم هم چندان باشد . در همه جا در زیر زمین ها و سرداب ها آب میگذرد و تابستان مردم شهر را به واسطه ی آن آب در زیر زمین ها آسایش است ،این شیوه آبرسانی به خانه ها در واقع یک سیستم لوله کشی زیر زمینى بوده است .

قنات یاکاریزها آب های بکار برده شده و باقی مانده را به باغ ها وکشتزارها می رساندند. این باغ ها و کشتزارها آن چنان فضاى سبزی پدید  آورده بودندکه مقدسی می نویسد :

شهر در میان باغ ها و نخلستان ها پنهان شده است . (۵) رودخانه ی تاب با آب شیرینی که به نوشته ی فارس نامه ناصری از آب دجله ی بغداد گواراتر است(۶) از کنار این شهر گذشته و مرز میان خوزستان و پارس را تشکیل می داده است .بر روی این رودخانه پل هایی ساخته شده بود که خرابه های برجامانده ی یکی ازاین پل ها در نزدیکی خیر آباد بهبهان هم چنان با تاریخ همراهی می کند . در بخش بالایى رودخانه سدی ساخته شده بود که زمین های زیر سد را آبیاری می ساخت ، درنزدیکی همین سد سرچشمه ی کاریزها و ابی که از زیر خانه ها می گذشت آغاز می شد .

شهر ارگان را باید پدیده ی درست و پر بار همیاری و همکارى محیط و انسان دانست ، چرا که شرایط مناسب طبیعی مانند منابع آبی و شبکه ی آبیاری سازمان یافته و زمین های پربار و از سوی دیگر مردمانی که حمدالله مستوفی در نزهت القلوب رویه ی ۱۷۷آنها را مصلح و به خویشتن مشغول می شناساند، اقتصاد ارگان را چنان پربار و شکوفا ساخته بود که مقدسی از آن به عنوان انبار آذوقه ی پارس و خوزستان واصفهان نام می برد .

برایند همراهی و همکاری آب و زمین و انسان و هوای گرم ولی قابل تحمل فراورده هایى چون خرما، انگور ، انجیر ، غله ، گردو، فندق، زیتون ، نارنج ،ترنج ، عناب و میوه ها ی گوناگون و غلات را به دست می داده است .

با وجودی که ارگان به عنوان یک محل پیوند میان فلات ایران ومیانرودان همیشه مطرح بوده و راه شاهی شوش به استخر از این شهر می گذشته ولی وجود راه های ارگان - شوش ، ارگان - شیراز ،  ارگان - اسپهان ، و سپس راه دریایی گناوه و ماهرویان ، روی همرفته یک پایگاه ویژه به این استان می داده و شهر ارگان رابه یک مرکز بازرگانی تبدیل مى کرد . از همین راه هاست که فراورده های بومی مانند دوشاب ، شیره خرما، شیره انگور و روغن زیتون و صابون و پارچه های گوناگون به جاهای دیگر فرستاده می شد .

ارگان به داشتن مومیایى نیز نامور بوده است ، پرفسور گاوبه Professor Heinz Gaube در کتاب ارجان و کهگیلویه می نویسد که : از زمان ابن فقیه ۸۶۴ م در نوشته های جغرافیایى یادى از چشمه ی مومیایى ارگان شده (۷)

چشمه های مومیایى در تنگه تکاب که در تاریخ به دربند پارس نامدارست واقعند که همچنان کنش مندند. نگارنده سرتاسر کهگیلویه را زیر پا گذاشت و چند روزی را دراین تنگه بسیار خرم که در نه کیلومتری شمال شهر بهبهان واقع است گذارنده است. تنگ تکاب با درخت های لیمو و سرو کوهی و آبی پاک و روشن که چکه چکه از دیوارهای آن سرازیرست آرایشی زیبا دارد . در دیواره های تنگه سوراخ هایی هست که مردمان بومی طنابی به کمر می بندند و و خود را از تنگه سرازیر کرده تا به به در یکی از این سوراخ ها رسیده و بتوانند با دست اندکی بسیار کم مومیایى به چنگ آورند .

فارس نامه ی ناصری در این باره می نویسد :

که در کوه تنگ تکاب یک فرسخ میانه شمال و مشرق ارجان معدن مومیایى هست که در کمر این کوه به مسافت چهل پنجاه ذرع از زمین و سی چهل ذرع از سر کوه سوراخی است و در جوف آن سوراخ مومیایى است و در فصل بهار هر سال آدم امینی از جانب والی بهبهان می آید و ریسمانی بر کمر بسته از سر کوه تا محاذی سوراخ رسانند و آن مرد آنچه تواند از مومیایی در آورد و در هر سال به اندازه ى نارنجی یا بیشتر یاکمتر شود (۸)

مومیایى که درگویش مردم تنگ تکاب و بهبهان می می یو یی Mimiyoi خوانده می شود با پیه ی بز کوهی به هم می آمیزند و به عنوان دارو و برای کمر درد ، رگ به رگ شدن و شکستگی استخوان به کار می برند . پس اززایمان کمر زن زائو را با آن مالش داده و به اندازه ی یک نخود نیز به او میخورانند . مومیایى را با روغن کرچک هم آمیخته می کنند که آنرا در گویش های جنوبی بلسان یا بلسوم نامند (۹). شایان نگرش است که که در زبان سوئدی نیز به کرمهایی که برای دردهای استخوانی بکار می رود بالزام یا بالسام Balsam می گویند .

آیینی بسیار کهن که هم چنان در این گوشه از ایران زمین به برکت این تنگه به عمر خود ادامه می دهد آرایش اتاق اروس است . در بهبهان معمول چنین است که تاکی (۱۰) با شاخه برگ های سبز درخت لیمو و مورد که از تنگ تکاب فراهم آورده می شود در اتاق اروس یا حجله برپا می سازند ، این تاک سبز که با شاخه های درخت مورد درختی که ریشه در آیین زرتشت دارد و شاخه های لیمو درست می شود آن اندازه میماند تا نخستین فرزند زاده و بزرگ شده دستش به شاخه ی تاک برسد ..اگر اروس زرتشتی رخت سبز که نمودار زایش طبیعت است می پوشد اروس و داماد در اینجا در زیر تاکی از مورد و شاخه های لیمو که آنرا مشمیک Mashmik مینامند زندگی زناشویى را با رنگ و بوی مورد احترام نیاکانی می آغازند .

نیاز به یاد آوری است که در همین تنگه است که یکی از سرداران بزرگ ایران زمین به نام آریو برزن Aryo barznبا اندک سواران  و بیشتر پیادگان در برابر اسکندر پایداری نشان داد ، البته بر خلاف نظر عبدالحسین زرین کوب که این مقاومت را جسورانه و بیفایده می داند (۱۱) باید خاطر نشان کرد که اگر خیانت نشده بود و راه را به اسکندر نمی نمایاندند با جانفشانی این سردار پارسی  و یارانش تاریخ طوری دیگر رقم می خورد

ریو اردشیر ( Rew Ardeshir )

شهرهای استان ارگان را هفده تا دانسته اند که در اینجا فقط نظری اجمالی به ریو اردشیر انداخته می شود .شهر ریو اردشیر در زمان پادشاهی اردشیر اول ( ۲۳۱م --  ۲۲۴م )   ساخته می شود و در زمان فرزندش شاهپور اول گسترش می یابد و در عرصه های مختلف نقش  ایفا می کند.آن چنانچه دل یا مرکز فارس بشمار می آمده است  (۱۲) که ساکنین این شهر بنا بر گزارش یاقوت حموی نویسندگان خط کشته یا گشتک بودند که با همین خط کتابهای پزشکی ستاره شناسی و فلسفه نوشته می شد (۱۳)

شاهپور فرزند اردشیر ساسانی در برنامه ی گسترش شهرها اسیران جنگی رومی را به ریو اردشیر منتقل کرد و به همین دلیل دو کلیسا برای مسیحیان یونانی و سوری برپاساخت تا ریواردشیر افزون بر نقش اقتصادیش به مرکز مسحیت فارس نیز نام آور گشت آنچنانچه گروهی از روحانیون مسیحی به عنوان اسقف و اسقف اعظم شهرت یافتند(۱۴) مسیحیان ریو اردشیر که از آزادی کامل مذهبی برخوردار بودند نقش اقتصادی آشکار و پر دامنه ای داشتند به طوریکه با تجارت مروارید و جواهرات خود را تا قلب امپراتوری رم نیزرساندند.

 پژوهشگران تاریخ جای این شهر ویران شده را در دره ی زیدون میدانند. زیدون از بخش های شهرستان بهبهان است .

ویرانی ارگان 

ناصر خسرو در سفر چهارمش از قاهره به مکه پس از پنج ماه و ۱۹ روز تصمیم به باز گشت به بلخ می گیرد اما این بار از راه طائف ، فلج ، یمامه ، لحسا ، بصره آبادان ، مهرویان ، ارجان عبور می کند .اوبا نگاهى نافذ به ارجان می پردازد .

گزارش می دهد که در سال ۱۰۵۲م عبور از راه مهرویان بهارجان بدون حمایت نظامی ممکن نبود چون پسران ابو کالیجار بر ضد یکدیگر جنگ میکردند و در آن منطقه شورشى برپا بود. ( ۱۵  )

این استان بنا به موقعیت ارتباطی و نیز وضع مناسب طبیعی آب فراوان و زمین های حاصلخیز توانست در زمان های صلح و آرامش به دوران شکوفایی خود برسد(۱۶)

اما همین نا امنی که ناصر خسرو انگشت بر آن می نهد و زلزله های پیاپی و مبارزات اسماعلیان در منطقه و جنگ های پی در پى که باید از آنها به عنوان عوامل طبیعی - سیاسی نام برد باعث ویرانی  شهری شد که روزی انبار آذوقه ی پارس ، خوزستان و اسپهان بود . از این رهگذر شبکه  ی آبیاری ، باغ ها وکشتزارها و جنگل ها ی دست نشانده نخل همه ویران کشتند و مردم آرام آرام مجبور به کوچ شدند . ارگان چون شمعی کم سو رو به خاموشى می رود و لحظه ى واپسین آن زمانی آغازمی شود که پل تکان یعنی راه ارتباطی پارس به خوزستان در هم کوبیده می شود به طوریکه در سال ۱۳۵۶میلادی دیگر نامی از این شهر باقی نمی ماند و کنار خرابه های آن شهر تازه ای به نام بهبهان به نقشه ی جغرافیایى کشور راه یابد  .

برخی ازنام آوران ارگانی

 ابراهیم موصلی                                                      موسیقیدان

اسحق موصلی                                                       موسیقیدان

علی ابن عباس مجوس اهوازی ارجانی                          پزشک

فرامرزابن خدادبن عبدالله کاتب ارجانی                           نویسنده

 ابوبکر ارجانی                                                         شاعر

ناصح الدین ارجانی                                                   شاعر

تقی الدین محمد ابن شیخ ارجانی                                مترجم

 

ابراهیم موصلی یا ارگانی  ( ۱۲۵هجرى- ۱۸۸هجری )

ماهان فرزند بهمن فرزند نسک در اثر بی داد دست نشاندهی بنی امیه از شهر ارگان به کوفه پناه برد. در این شهر با دختری از بزرگان ایرانی که مانند او از ارگان گریخته بود ازدواج کرد از  پیوند این زن و مرد ارگانی ساکن کوفه کودکی در سال ۱۲۵هجری تولد یافت که ابراهیم نام گرفت و پس تر از نام آوران موسیقی گشت. ابراهیم  پس از چندی کوفه را جهت تحصیل موسیقی ترک گفت و در شهر موصل سکونت اختیار کرد و تخلص موصلی گرفت . ابن خرداذ به تخلص موصلی ابراهیم را از آن جهت می داند که وقتى مست می کرد ، می خواند .

من از راه های موصل می آیم

سبوهای بزرگ شراب با خود می آورم

هر کس بخواهد هم پیاله شاهان شود

باید که باده ی مرد افکن درکشد

ابراهیم جهت آموزش موسیقی به ری و خوزستان و بصره و سایر بلاد ایران  سفر کرد و موسیقی ایرانی و عربی را از استادان ایرانی این فن فراگرفت و در ری با زنی به نام شاهک پیوند زناشویى بست که اسحق زاده ى این پیوندست .

ابراهیم مى گوید مرا خبردار ساختند که در ابله مردی زرتشتى هست که درهنر موسیقی استادست به خدمتش شتافتم شب که تاریک شد گروهى از جوانان پارسى در خانه ى جوانویه گرد آمدند . در آن مجلس شراب و گل و میوه چیده شده بود . من از جوانویه بسیار آموختم .

ابراهیم به مناسبت جشن مهرگان در خانه ی برمکی

ابراهیم روز مهرگان به دیدار محمد بن یحیا بن خالد برمکی رفت، محمدخواست که به مناسبت مهرگان انروز را نزد او بماند . ابراهیم گفت که چون باامیرالمومنین وعده گذاشته ام نمی توانم ، اما پس از پایان کارم  نزدت بر میگردم . محمد گفت هر چه امروز به مناسبت مهرگان هدیه بیاورند مال توست .هدایای  زیادى آنروز آوردند از جمله مجسمه ی فیلی از زر که به جای چشمها دو یاقوت بر آن نشانده بودند . محمد به دوست ابراهیم گفت فقط این مجسمه را برای کنیزی می خواهم . آنگاه که ابراهیم آمد محمد حقیقت را به او گفت . ابراهیم پاسخ داد بنا به پیمانمان هر چه هدیه آرده اند از آن منست ، این منم که هر طور که خواستم ببخشم یا نگهدارم ، محمد پذىرفت ، ابراهیم هم فیل زرین را به کنیز بخشید وباقی هدایا را نیز میان باشندگان بهر کرد،  پس از پایان جشن دو سیب برداشت و گفت این سهم من.

ابراهیم در سال ۱۸۸هجری در گذشت. در رثای این موسیقی دان ایرانی تبار ارگانى سروده اند :

زنان رامشگر از غصه بر او گریه کردند

عشق و باده ی صافی نیز در مرگ او گریستند

آلات موسیقی در مجلس های شادی  گریستند

حتا عود را هم بر اشک مضراب دل بسوخت

ابراهیم  غزل  و ترانه می سرود ، آهنگ می ساخت و ساخته های خود  را دلنشین می خواند  و به عبارت دیگر هم آهنگساز و شاعر و هم نوازنده بود . باستانى پاریزی در کتاب نی هفت بندش عنوان یا لقب حافظ را بواسطه ی از بر خوانی قران نمی داند بلکه تسلط رند شیراز را بر موسیقى و شعر و به ویژه که از صوتی برخوردار بوده است می داند شاید که بشود ابراهیم را هم با دستی کهدر گستره ی شعر و موسیقی داشته صاحب چنین لقبی دانست . ابراهیم با در آمیختنموسیقی ایرانی شاید بیشتر ازعصر ساسانی و عربی موسیقی جدید عربی را پی افکندکه  در واقع شاید بشود آنرا یک رنسانس دانست . از نو آوری های دیگرش هنرستانی بود ویژه دختران که در خانه ی خود باز کرده بود و عود نوازی و آواز را آموزش میداد و شاگردانش دختران و کنیزگان اشراف بودند .

اسحاق فرزند ابراهیم ارگانی

خواننده، آهنگساز ، نوازنده  ، فقیه ، قاضى و محدث صدر خلافت عباسی ، مردی که کتاب های خود را با استفاده از هنر پهلبد و سایر استادان عصرساسانی  پایه های موسیقی علمی عربی بنیان گذاشت و در تاریخ به عنوان بنیانگذار موسیقی عربی شناخته شد. او از ندیمان هارون الرشید ، امین ، مامون ، معتصم ،واثق و متوکل عباسی بود اسحاق در عود نوازی خود را در ردیف پهلبد موسیقی دان خسرو پرویز می دانست صاحب اغانی او را در موسیقی سرآمد خنیاگران زمان می دانست ابن ندیم در الفهرست حدود چهل کتاب را به اسحاق نسبت می دهد .

ابراهیم به تبار ایرانی خود سرفراز بود چنانچه در ترانه ای خواندهاست :

وقتی آزادگان اصل و تبار من باشند

و خازم پسر خازم مدافع من در برابر ستمکاران

با غرور و با بینی بالا آمده عطسه می کنم

و دو دستم به ستاره پروین می رسد

گر چه نشسته و ایستاده نباشم

مرگ اسحاق در بغداد در اوایل خلافت متوکل روی داد ، اسحاق در آخر عمر به نابینایى دچار شده بود. با وجودی که اسحاق در علم آن روز نیز پایگاهى داشت اما آوازه ی راستین او در موسیقی بود . او توانست از روی تجربه موسیقی عرب را طبقه بندی کند و اقسام آوازها را از هم جدا نموده و رهی تازه بگشاید (۱۷)

از شاگردان ابراهیم و اسحاق ، ایرانی تبار دیگری است به نام زریاب که از بغداد به اندلس رفت و موسیقی عربی ابداعى پارسیان را در قرطبه و اشبیله و مصر و شمال افریکا رواج داد (۱۸)

علی ابن عباس مجوسى اهوازی ارگانی

ابن خلدون درباره ی دانش پزشکی می نویسد : در اسلام پیشوایانی دراین صناعت پدید آمدند که از حد های مطلوب آن در گذشتند مانند رازی ، مجوسی و ابن سینا(۱۹) که منظور ابن خلدون از مجوسی یا زرتشتی همان فرد مور نظرماست که چون ساکن اهواز بوده است به اهوازی هم شهرت یافته است .وى از شاگردان ابو ماهر موسا بن سیار قمی است واز پزشکان ویژه ی عضدالدوله دیلمی - کسی که به سنت پادشاهآن ساسانی خود را شاهنشاه نامید - بوده است  و دارای کتاب هایى به نام کامل الصناعه و کناش عضدی است.

دکتر محمود نجم آبادى در حواشى کتاب قصص و حکایات المرضی تالیف محمد زکریای رازی در شرح کتاب الصناعه می نویسد :

این کتاب به نام کامل الصناعه الطبیب الملکی یا کتاب ملکی معروف است . مولف آن پزشک بزرگ ایرانى علی ابن عباس مجوسی اهوازی ارگانی متوفا ۳۸۴ هجری قمری برابر با ۹۸۲ میلادی است . اهوازی از اطبای بسیار دانشمند دوران و نظیر رازی و ابن سینا بوده وى طبیب مخصوص عضدالدوله دیلمی و رییس بیمارستان اهواز بوده است .

مولف کتاب را به نام عضدالدوله فنا خسرو بن بویه دیلمی به رشته تحریر در آورده است . کتاب  مجموعه ی نفیسی مشتمل بر علم طب و مرجع طالبین بوده است .

کتاب ملکی در دو قسمت است اول علمی و دویم عملی و هر قسمت شامل ده مقاله می بآشد که از حیث نظم و ترتیب و طبقه بندی و اسلوب کم نظیر می باشد و مدتها از کتب درسی طالبین علم طب بوده است .این کتاب در سال ۱۲۹۴ هجری قمری در مصر که در حاشیه آن تذکره امام مویدی نیز می باشد به چاپ رسیده است

گفته شده که با تالیف قانون ابن سینا توجه به کامل الصناعه ی کاسته شد اما دونفر از صاحب نظران تعبیر دیگری دارند، دانشمند انگلیسیالگود Elgood قانون را ازنظرعلمی ممتاز می شناسد و الصناعه را از دیدگاه عملی . بارهبروس بخش اندام شناسی organolgy الصناعه را کامل تر از قانون می داند.(۲۰)

این کتاب به لاتین ترجمه شد و با نام   almaleki یا Libertatus medecinae شهرت یافت . یک قرن پس از مرگ این پزشک زرتشتی، کنستانتین افریکایى از پزشکان ساکن سالرنو Salerno کتاب الصناعه رابرای بار دوم به زبان لاتین ترجمه نمود . این ترجمه به نام  panteegni نامورست بخش اندام شناسی آن به ویژه میان دانشجویان و پزشکان سالرنو زبانزد همگان می گردد .  نام و آوازه ی این دانشمند در اروپا آنچنان ره می یابد که  او را هلی عباس می نامیدند . (۲۱) نکته ی بسیارجالب دید انتقادی این پزشک است چنانچه  با آن همه اعتباری که برای رازی قائل بوده درباره ى کتاب الحاوی  مى نویسد اگر این کتاب بسیار پر حجم به اختصارکوشیده بود بیشتر مورد استفاده ی دانشجویان قرار می گرفت و از سویی ایجاز بی نهایت را درباره ى کتاب دیگر رازی به نام المنصوری یک نقص بر می شمارد (۲۲)

فرامرزبن خداداد بن عبدالله الکاتب ارجانی

نویسنده یا گرد آورنده کتاب سمعک عیار فرامرز خداداد ارجانی است و راوی اصل قصه نیز صدقته ابن ابی القاسم  شیرازی است .درباره ى شخص فرامرز هیچگونه آگاهی بیشتری در دست نیست  . خانلری در مورد زمان تالیف و اصل قصه و گردآوری و تدوین آن  هم می نویسد که هیچ معلوم نیست (۲۳ ) کتاب سمعک عیار یکی از داستان های عامیانه ی فارسی است که قرن ها مایه ى سرگرمی و نشاط مردم این سرزمین در اوقات فراغت بوده است . (۲۴)

قاضی ابوبکر ارجانی

بوالرجا قمی در تاریخ الوزرا مى نویسد که قاضی ابوبکر را قصاید بیشمار ست. قصایدى در مدح شرف الدین انوشیروان سروده و چون شرف الدین معزول شد و وزارت بر قوام الدین تقریر کردند به مداحی قوام پرداخت  (۲۵)

تقی الدین محمد ارجانی ( شوشتری )

تقی الدین ارجانی مترجم کتاب جاویدان خرد ست . جاویدان خرد کتابی است به زبان پهلوی که در دوره ی اسلامی به نام سخنان و پندهای هوشنگ شهرت ىافته است . در قرن چهارم هجرى احمد ابن محمد مسکویه برگزیده ای از آن سخنان را باحکمتهاى پارسى ، هندی ، عربی و رومی همراه ساخته به زبان تازى برگرداند . در زمان نورالدین محمد جهانگیر پادشاه بابری هند ، ارجانی به ترجمه ی فارسی این پند نامه کوشش به خرج داد

بهبهان

نخستین بار شرف الدین علی یزدی در شرح مسیر تیمور از اهوازبه شیراز نام بهبهان را می برد (۲۶)  درباره ی واژه ی بهبهان و ایجاد شهر ، حسن فسایى شرحى می دهد که گاوبه از آن به قصه ی عامیانه نام مى برد (۲۷)  فسایى شرح می دهد :

پس از خرابی شهر ارجان اهالی آن مانند ایل ها در چادر منزل نمودند.  اهالی کهگیلویه چادر سیاه را بهان گویند و چون درزمستان از باران و تابستان از آفتاب آزار می کشیدند در این جا چند خانه از خشت وگل ساخته وخود را آسوده دیدند و جمعی دیگر که هنوز در چادرها توقف داشتند از خانههای خشتی جویا شدند در جواب گفتند به از بهان است پس بهبهان شهرت یافت (۲۸)

باستانی پاریزى در کتاب خاتون هفت قلعه رویه ۲۷۸ مینویسد :

این کلمه ممکن است بغ بغان  باشد از نمونه ی آبادى بغبغو درخراسان که منصورالملک برای آستانه خرید و باغ بغو در کرمان . البته باستانی شرح بیشتری نمی دهد . پرسش این است که اگر بغ همان واژه ای است که در بغداد هست شاید بشود آنرا به خدای خدایان ترجمه کرد یا اینکه اگر معنای باغ بدهد باغ باغان به هر روی این صرفا یک پرسش است که ازصاحبنظران انتظار پاسخ آن می رود  .

درباره ی ساکنین این شهر بنا به نوشته ى وقایع نگاران مسیحی درسال ۱۶۲۵ در نواحی بهبهان ، خیر آباد هندی جان و دهدشت ماندائیان (صبی ها) می زیسته اند و از سویى دیگر چون ارگان محل زندگی مردمانی با دین های گوناگون بوده است پرسش این است که پس از ویرانی این شهر آباد چه بر سر غیرمسلمانان آمد؟ به نقل از گاوبه مانداییان به زور در سال ۱۶۵۷ م اسلام آوردند (.۲۹ ) فرار و مهاجرت از جور اسلامیان و مجبور شدن به پذیرش اسلام حتابه ظاهر آری گفتن پرسشى است که همچنان مطرح است . معمرین بهبهانی هنوز از دوره ی گبری گپ می زنند، آیا این دوره گبری یک باره چراغش خاموش شده یا شکل تدریجی داشته است . آداب و رسوم این شهر و گفتگو باسالمندان بهبهانی نشان می دهد که شکل تدریجی داشته است. چنانچه  به کار گرفتن واژه ی تازه مسلمان برای X یا Y دلیل بر همین مدعاست .

موقعیت جغرافیایى بهبهان

 این شهر در ۳۰/ ۳۵ درجه شمال خط استوا قرار دارد و بلندى آن به نسبت دریا چهارسد مترست .جمعیت آن در سرشماری سال ۱۳۷۵بالغبر ۸۸۲۱۳ نفر بوده . این شهر در واقع از یک اقتصاد گله دارى /کشاورزی ، برخوردار و فراورده  های آن گندم ، جو ، برنج ، پشم و لبنیات، کنجد و بزرک است اینک با وجود چاه های نفت پیرامون آن مرحله ى تازه اى را آغازیده ، چنانچه هم اکنون لوله ی گاز سرتاسرى کشور از چاه های شهر بهبهان تغذیه می کند . از نظر آب و هوا ، این شهر زمستان های معتدل و تابستان های گرم داردچنانچه فسایى هم مى نویسد  از اردی بهشت تا اخر مهر ماه گرم و از اواخر ابانتا اواخر فروردین معتدل که انرا بهشت شش ماهه گویند ( ۳۰ )

بنا به گزارش سیروس غنى در کتاب Iran and the rise of Reza shah در زمان فتنه ى خزعل ، سردار سپه جهت تقویت نیروى نظامى در خوزستان طرح پیوست بهبهان و کهگیلویه را به خوزستان مطرح مى کند . اما پس تر وزارت کشور و سیاست دولت ،  شهر بهبهان را از ۱۳۱۶ تا ۱۳۲۹ به تدریج از استان فارس جدا کرد البته چنین بنظر مى رسد که این کار این شهر را از پیشرفت باز داشت . اما از دیدگاه فرهنگی نیز هم چنان بهبهان در قلرو استان فارس است مثلا شباهت بهبهان به کازرون  چه از نظر گویش و اداب رسوم قابل مقایسه با بهبهان با شوشتر یا دزفول نیست .به همین دلیل دربررسی دقیق زبانشناسی و فرهنگ بومی این موضوع را بهتر مى توان باز کرد .

گویش بهبهانى سرشار از واژه های اوستایى و پهلوی است که نیازمند به بررسی دقیق زبانشناسی است. و تلفظ واژگان با آنچه که در شهرهاى دیگر استان فارس و بوشهر  جاری است تفاوت زیادی ندارد .برای آشنایی با این گویش یک دوبیتی از محمد حسین مرتب بر گرفته از فرهنگ عامیانه بهبهان کار کرد رضا جوکارقنواتى (۳۱) آورده می شود :

پریگم اشنفیده یارکم می   perigam eshnefide yaarekam mi

عزیز مه گل بی خارکم مى azize me gole bi khaarekam mi

نگارم وامگرده ادل خش negaaram vaamegarde adel khash

غمم میشو دیکه غمخوار کم می ghamam mishu dege ghamkhaarekam mi

ترجمه :  پریروز شنیدم که دلدارم می اید

            عزیز من گل بی خارم می آىد

             نگارم بر می گردد بادل خوش

            غمم تمام می شود چرا که غمخوارم می آید

در زمینه ی گویش بهبهانی ، یک پایان نامه تحصیلی به نام مجیددهباشى ، تهران رشته ى زبان و ادبیات فارسی دانشکده ى ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران ، سال تحصیلی ۳۸-۱۳۳۷شماره ۵ با ۱۴۵رویه ثبت شده است(  ۳۲ ) حمید آصفی شاعر و دبیر دبیرستان های بهبهان هم درکتاب شعر خود به گویش بهبهانی بخشی را به گردآوری واژگان اختصاص داده است . امیددارد که اگر پایان نامه ی تحصیلی در این زمینه سامان یافته است ، از آن خبردارگردیم .

نرگس زار بهبهان

صحرایی دراندشت در کمال آباد زیر پوشش گل خوشبوى و خوش رنگ نرگس است که به همین دلیل این دراندشت را نرگس زار می نامند .  شیراز و جهرم وکازرون و فیروز اباد نیز نرگس زار دارند . نرگس شیراز  به ترانه و آهنگ رهیافت گویی که با صدای بانو شمس نرگس را  در چهار سوی ایران زمین به ارمغان بردند.نرگس رابه  لاتین Narcissus نامندکه بر گرفته از یونانى آن Narcoun است که به چم کرخت یا بی حس  کردن است . واژه ى Narcotic از سوی هیپوکراتس  Hipppokrates  کاربرد پیدا کرد . در زبان سوئدی نیز متخصص بیهوشی را Narkosläkare نامند .

این گیاه همانند زعفران دارای پیاز است برگ هایش  دراز و از ریشه خارج می شوند ، نرگس های ایران دارای گل نسبتا ریز با گلبرگ های سفید و تاج زرد می باشند . نمونه ای از نرگس ، مسکین یا مشکین نام دارد که به تمام معنای کلمه  خوشبو و مست کننده است . در نرگس مشکین گلبرگ ها و تاج میانی یک پارچه سفید رنگند و تاج زرین در آن غایب است . در بهبهان کمتر کسی پیاز نرگس را در خانه می کارد یا در گلدانی که نرگسدان نامیده می شود تکثیر می کند چرا که برای بقای آن در نرگسزار ، در خانه کاشتنش را بد یمن می دانستند .

هر چند نرگس گل پاییزی است اما در استان فارس  پیک بهاری است.نرگس در ادبیات ایران زمین نشان واره ی  چشم خمار یا شهلا است چنانچه دردیوان رند شیراز ۴۴بار واژه نرگس در ۴۳بیت آمده است که در ۳۳بیت به چم چشم کاربرد یافته است . این قلم گمان بر آن دارد وجود نرگس زارهای شیراز چنین میدانی در شعر حافظ  به  نرگس  داده است . نرگسى افزون بر اینکه یکنوع خوراک شیرازی است (۳۳) به معنای چشمک زدن هم  هست. نرگس بهار را جلوه ی دیگری می بخشد.

   

سرچشمه ها

۱- ن . پیگولوسکایا  ، شهرهای ایران ترجمه عنایت رضا شرکت انتشارات علمی فرهنگی چاپ دوم ۱۳۷۲

۲_ احمد اشرف ، تداوم برخی از ویژگی های تاریخی زندگى سهری درایران ، آرش شماره ۶ شهریور ۱۳۶۰

۳- احمد اقتداری خوزستان و کهگیلویه و ممسنی روىه ۲۲۲سلسله انتشارات آثار ملی ۱۳۵۹تهران

۴ - Heinz gaube ارجان و کهگیلویه و ممسنی رویه ۴۳سلسله انتشارات انجمن آثار ملی شهریور ۱۳۵۹تهران

۵- مقدسی احسن التقاسیم رویه ۴۲۳

۶- حسن فسایى فارس نامه جلددوم رویه ۱۶۰۴ به کوشش منسور فسایی امیر کبیر ۱۳۶۷تهران

۷- گاوبه رویه ۹۷

۸- فارس نامه ، رویه۱۴۷۱ 

۹- خوزستان و کهگىلویه رویه ۹

۱۰ - طاق معرب واژه ی تاک است که به چم سقف است ، در زبان سوئدی واژه ی تاک بکار برده می شود شاید که این واژه ای است در زبان های هند واروپایی . آیا درست آنرا چرا بکار نبریم ؟

۱۱- عبدالحسین زرین کوب ایران پیس از اسلام رویه ۲۱۴ چاپ اول امیر کبیر ۱۳۶۴

۱۲- گاوبه رویه ۳۰

۱۳- همان رویه ۲۷

۱۴-همان روىه ۳۰

۱۵- ناصرخسرو رویه ۱۲۰

۱۶- گاوبه رویه ۲

۱۷- ابوالفرج اصفهانی ، اغانی ترجمه و تلخیص و شرح محمد حسین مشایخ فریدنى  مقدمه  رویه ۹شرکت انتشارات علمی و فرهنگی۱۳۶۸

۱۸- -شرح زندگی ابراهیم و اسحاق  از کتاب اغانی ابوفرج اصفهانی بر گرفته شده ، کتاب ترجمه و تلخیص و شرح از محمد حسین مشایخ فریدنی است

مشایخی این کتاب را سند اصالت موسیقی ایرانی در هنر و فرهنگ عرب میداند

۱۹- عبدالرحم ابن خلدون مقدمه رویه ۱۰۳۳ترجمه پروین گنابادى شرکت انتشارات کتاب

 ۲۰- رشید شهمردان ، فرزانگان زرتشتی رویه ۳۷۳ نشرىه سازمان جوانان زرتشتی بمبىىتهران ۱۳۳۰ یزدگردى

۲۱- همان رویه ۳۷۵

۲۲- همان رویه ۳۷۹

۲۳- فرامزخداداد ارجانی ، سمعک عیار روىه شش ،به کوشش .پرویزناتل خانلری جلد اول  انتشارات آگاه ۱۳۶۲

۲۴- همان رویه شش

۲۵- رویه ۵۳

۲۶- اقتدارى رویه ۲۲۷

۲۷- گاوبه رویه ۱۰۶

۲۸ - فسایى رویه ۱۴۷۴ ، جلد دوم

۲۹ - گاوبه ۱۴۳

۳۰- فسایى ۱۴۹۳

۳۱- رضا جوکار قنواتى ، فرهنگ عامیانه بهبهان رویه ۱۰۳ انتشارات توفیق بهبهان ۱۳۷۹. نیاز به یاداوری است که جوکار قنواتى دارای دو اثر پژوهشى دیگر به نام هاى شناسنامه ی بهبهان و ارجان بهبهان است که پژوهشگران می توانند در این زمینه ى ویژه از آنها سود جویند.

۳۲- نامه ی جمشید صداقت کیش استاد سابق  دانشگاه پهلوی به این قلم

۳۳- خوراکی است ازاسفناج و پیاز داغ که روی آن مانند میرزا قاسمی مردم گیلان تخم مرغ می شکنند و چون سفیده و زرده تخم مرغ روی اسفناج سبز شبیه گل نرگس در چمن می شود به آن می گویند نرگسی .، بیژن سمندر درمثنوی سفره ی شیراز از ۳۴ خوراک شیرازی نام می برد که در رابطه با نرگسی سروده است :

ماس و بالنگ یه طرف ، یی ور و یی ور پلو

کلم پلو ، نرگسی ، قمبر پلو

از کتاب شعر شهر انتشارات محمدی شیراز